من خیلی دلتنگم ولی از این به بعد هر وقت بیای دیره             دختر گفت :بشمار پسرک چشمانش را بست و شروع کرد به شمردن :یک… دو… سه… چهار….. دخترک رفت پنهان شود آن طرفتر پسردیگری را دید که گرگم…