عکس نوشته زجر

وقتی عاشق می شوی تمام لحظه هایت درد است

دنبال کسی هستی که حرف بزنی

یک همدم و همراه که خوب حرفت را بشنود

عشقی که سر به روی شانه هایش بگذاری

همدم خستگی هایت شود

از شیشه شکسته دلت استقبال کند

برایت چای بیاورد

آنجاست که اشتباه می کنی

زبان دلت باز می شود

سکوت را بی هدف می شکنی

لب به سخن می گشایی

تمام حرفهای دلت را مو به مو

خط به خط می گویی

گریه می کنی

فریاد می زنی

غافل از اینکه

هر دوستی شایسته اعتماد نیست

هر عشقی لایق اعتبار نیست

هر شانه ای تکیه گاه نیست و تو

بی آنکه بدانی و بخواهی

فقط از روی بی کسی لب به سخن گشوده ای

گفته و نگفنه را

بوده و نبوده را

خوانده و نخوانده را

گذاشته در کف دستش و حال پشیمانی مانده و یک کوله بار سنگین ای کاش

باری که خودت نمی توانستی نگه داری

هیچ کس نمی تواند برایت نگه دارد

ای کاش و ای کاش و ای کاش نمی گفتم

آری هر بار که تو را ببیند

زجرت می دهد

با یک سوال کوتاه

با یک تلنگر

با نیش زبان و تلخی نگاه

خودمان که حرف زدیم

مجوز دادیم که

هر کس هر جا  دلش خواست به ما زجر بدهد

غرورمان را بشکند

آری خودمان یاد دادیم که

دیگران برای ما تصمیم بگیرند.

 

 

امیدوارم از این عکس نوشته لذت ببرید