عکس نوشته پناه

هرانسانی وقتی از دست همه چیز خسته می شود

به کسی

جایی

شانه ای

تکیه گاهی

نیاز دارد

به یک هوای مه آلود

به یک درخت زیبا

به یک نگاه مهربان

و به یک تکیه گاه

مثل خدا

مانند مادر

این روزها کسی حالش رو به راه نیست

نه حال حرف زدن دارد

نه سودای عشق

جایی دنج می خواهد که سکوت کند

دردی را آرام آرام بیان کند

سکوت معنی دارش را کسی ترجمه کند

آری کسی باید باشد

که بگوید از همه دلخوری

نگران نباش من هشتم

داغونی

بی کسی

ازمن چه کاری بر می آید

هیچ کس را نداری

بیا در دراز نای خیابان زیر باران

کم کم راه برویم و حرف بزنیم

به خودت سخت نگیر

من هستم

برایت چای بیاورم

قهوه بریزم

آری گاهی انسانها حوصله خودشان را ندارند

نفسشان تنگ است و سلامشان بی پاسخ

از خودشان خسته اند

از روزهای تکراری که خود ساخته ایم

از این همه تنهایی

از این همه بن بست

کاش کسی باشد

که کاری کند تا

راه نفسی باز شود

این روزها را برایم روشن کند

کاش نور امیدی

بتابد

تا من بتوانم راهی را بیابم

کاش کسی باشد که من به او بگویم

که خیالم راحت است

که تو هستی

خدا را شکر

که خدا هست

تو هم کنار من هستی

امیدوارم با خواندن این عکس نوشته حالتان بهتر شود.