عکس نوشته فاصله

با خودم دنیای قشنگی داشتم

خوب

شاد

زیبا

پر از مهر و دوستی

دوست داشتن دنیایم قشنگ شود

پر از امید

اما انگار اختیارش دست من نبود

فقط می خواستم که باشد

خوب باشد

پر از مهربانی

عشق

ثروت

و مهم تر از ارهمه آرامش

من به آرامش ابدی دل بسته بودم

و این که راحت زندگی کنم

بی دلهره و استرس

اما هرروز صبح که بر می خیزیم

می گویم عجب روزگاری شد

چه فکر می کردم

چه شد

می خواستم دنیایم زیبا شود

اما نشد

می خواستم غرق  در نور باشم

همه چیز می خواستم

اما نشد

زیرا برنامه اش را دیگران ریختند و

من فقط شاهد بودم

هیچ کس برای من نبود

هرکس برای خودش بود

برای رویاهای قشنگ خودش

آری من از این همه سختی در عذابم

از انتظار

حرفهای تلخ

رویای برباد رفته

حسرت یک عمر آرامش

من فقط بافتم

رویا را

زلف را

و همه اینها نردبان شد برای دیگری

و من همچنان کیلومترها از خواسته هایم فاصله دارم

هر روزم تلخ شد

هر ساعتم بی هم نفس

و در اول زاه پای اراده را از دست دادم

و من اینجا کنار نرده تکراری روز

مانده ام

و با تو

با دنیای شیرین عشق

کیلومترها فاصله دارم

آری من از همه روزهای خوب رفته دور ماندم