هرکه آمد اندکی
عکس نوشته پریشانی
هرکه از راه رسید در دلم جایی باز کرد
نفسم را برید و رفت
هر بار که خواستم آرام بگیرم
نشد
یکی از راه رسید
روی دیوار ذهنم خطی کشید و رفت
آری هرکه نمی توانست احساسش را باز گو کند
به سر من خراب شد
دلم را ویرانه کرد
ویرانه ای در کنج یک مخروبه
عشق را به من زهر کرد و رفت
نتوانست عاشقم بماند
فقط تیری به دلم زد و رفت
دلم را به سرحد مرگ رساند و پر زد
آری من از این همه پریشانی چگونه جان به در برم
باید با این همه پریشانی کاری کنم
بگردم نیمه دلم را بیابم
یا رهایش کنم
نمی دانم
ولی کاش هرکس که می آید
بماند
نه اینکه هر جا نشانی از خود بگذارد و برود
پریشان حالم
درونم غوغاست
وجود پر از رمز
حس عجیبی دارم
کسی نمی داند در من چه انقلابی شد
وقتی تو رفتی
و من همچنان در حیرتم که
تو چرا امدی
چرا می روی
کجایی
چه شد که رفتی
و حال من با این همه غوغا چه کنم
و این شد که من ماندم
و تو رفتی
تمام کوله بارم پریشان حالی است
وکسی سراغم نمی گیرد
امیدوارم از این عکس نوشته لذت برده باشید
مقالههای پایین حتما براتون جالب خواهد بود:
برچسب های بلاگ
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
بیشترین پستهای لایک شده
- من اهل دوست داشتنم تو اهل کجایی؟
- حرف منت نیست اما صد برابر پس گرفت گردش دنیا
- ناگهان دلت می گیرد...
- خوشا جانی! که جانانش تو باشی
- خواستم بعد تو برگردم به خودم , خودم نبودم...
- زاده ی ماه دی ام...
- آنچه خدا خواست همان میشود-عکس نوشته خدا
- نیم عمرت در پریشانی رود نیم دیگر در پشیمانی رود
- تو تنها دعای قشنگ منی
- گر تو گرفتارم کنی من با گرفتاری خوشم
اخرین پستها
چه ها بر سرما رفت.
مردن واسه عشق
بایگانی
- ژوئن 2022 (2)
- می 2022 (19)
- آوریل 2022 (46)
- مارس 2022 (34)
- فوریه 2022 (34)
- ژانویه 2022 (71)
- دسامبر 2021 (70)
- نوامبر 2021 (65)
- اکتبر 2021 (7)
- فوریه 2021 (1)
- نوامبر 2020 (1)
- می 2020 (5)
- مارس 2020 (5)
- فوریه 2020 (85)
- ژانویه 2020 (19)
- دسامبر 2019 (3)
- اکتبر 2019 (2)
- می 2019 (8)
- ژانویه 2019 (1)
- سپتامبر 2018 (24)
- آگوست 2018 (8)
- مارس 2018 (29)
- فوریه 2018 (3)
- ژانویه 2018 (23)
- دسامبر 2017 (65)
- نوامبر 2017 (4)