عکس نوشته رفتن

بعد رفتنت دوره افتادم

و از همه پرسیدم که من بد بودم که او رفت

خدایا کسی نیست بگوید چرا رفت

خدایا خودت زبان بگشای

بندگانت که حرفی ندارند

و نمی زنند

هیچ کس نگفت من بد بودم

همه سرشان را پایین انداختند

و اشک ریختند

از آن روز کارم شده گریه

بی دلیل

بی هوا

بی صدا

هیچ کس طاقت ندارد

ببیند

من چه می کشم

ولی هیچ کس حقی به تو نداد

من ماندم و سکوت همه

اما جوابی ندارند

جوابی ندارم

من به انها نگاه می کنم

انها هم به من

آری هرچه داشتم رفت

تا تورا داشته باشم

اما نه تورا دارم

و نه عمر رفته را

فقط مشتی خاطرات خاک خورده

که به درد من هم نمی خورد

با کوله باری سنگین از درد

که نمی توانم تحمل کنم

و برای کسی بگویم

این شد روزگار هر روز من

هر بار که کسی را ببینم

بپرسم

من بد بودم

. دل خوش کنم به این حرفهایی

که راه به جایی نمی برند

این شد که تو رفتی

نه خودت حرفی داری

ونه دیگران

فقط این وسط من حرف دارم

پر از نکته

عشق

تنهایی

کنج بی خوابی

و یک حسرت طولانی

تا ابد

امیدوارم از این عکس نوشته لذت برده باشید