عکس نوشته عشق

عشق بی خبر از راه می رسد.

عشق مانند یک جرقه، یک نفس غیب از راه می رسد.

تو از خودت هم بی خبری ، اما عاشق می شوی.

عشق مانند یک قطره شبنم صبح  صورتت را نوازش می کند و جای نوازشش می ماند و می رود.

عشق  دلت را به تاراج می برد و سهم تو از این غارت دلداگی و شیفتگی و درد و انتظار است.

هیچ نمی دانی که چه شد ، فقط دلت در تب و تاب است و نفست به شماره می افتد.

عشق تورا به دنیای دگر می برد، در رویاها ، روی ابرها،

فقط به آن یک لحظه دیدار فکر می کنی که دلت با تمام عظمت فرو ریخت.

عشق همان یک لحظه رویایی است که دنیا برایت رنگ تازه یافت.

عشق بی مقدمه آمد، هواییت می کند و نمی رود تا تورا هم با خودش ببرد.

دلت در هر غروب  به یاد آن لحظه ی ناب پرپر می شود.

درمان تمام درهایت یک نسخه بیشتر ندارد، عشق، عشق ، عشق

بی هوا می شوی،  ساکت و بی صدا ، اما در دلت غوغا

آری عشق خبر نمی کند، می آید ، بیمارت می کند، درمان و طبیب همه در دست عشق است.

بی دل می شوی، دلتنگ می شوی، دلگیر می شوی اما از عشق خسته نمی شوی

 

امیدوارم با خواندن این متن عاشق بمانید.