عکس نوشته خاطرات :

هیچ رنجی بالاتر از یاد آوری خاطرات نیست.

خاطراتی که در زیر یک درخت رقم خورد

یا خاطرات روی یک نیمکت کنار ساحل

یا قدمهایی که روی شن های ساحلی دور از ما جا ماند

یا دست نوشته ای که روی یک برگ در انبوه درختان برجا ماند

آن غروب زیبا در کنار سوسوی کاغذی صنوبرها ، خاطرات بافتن موهای تو

در دل تنگ یک فاخته دور از آشیانه

فقط یاد تو بود که پرپرم می کرد، بی صدا و غریب و بی انتها

من بر روی شن های ساحل با نام تو عشق بازی  می کردم و توکوله بار می بستی

در یک غروب سرد که به خانه ام چراغی هم نبود

دفتر خاطراتت را به لب پنجره گذاشتی و رفتی

فقط گاهی صدای پای رهگذران می آمد و هوهوی باد

آری :

من تمام آن روزهای طلایی را خاطره کردم

غافل از اینکه روزی باید همه را تنهایی به دوش بکشم

انگار شانه ام توان ندارد، اما کسی نمی تواند این بار را از دوشم بردارد

هنوز هم در امتداد جاده قدیمی که رو به رویم  خاطره موج می زند

منتظرم تا کسی از راه برسد و این بار سنگین را بردارد

انگار فقط تو می توانی این شانه خسته را یاری کنی

این تویی که خاطرات را شیرین کرده بودی

حال من مانده ام و رنج یاد آن روزهایی که آن سان گذشت

من مانده ام و یک دنیا ثانیه های اجباری که درد و رنجم را هر لحظه دوچندان می کنند

بار سنگین بی تو بودن را با  خاطراتت به دوش می کشم

هیچ کس نمی داند چه سخت است به دوش کشیدن بار خاطرات بی تو

 

امیدوارم لذت برده باشید.