به احمقانه ترین شکل ممکن

عکس نوشته دلتنگی

دلتنگ کسی هستم که حتی یک بار او را ندیده ام

با او چای نخورده ام

زیر باران قدم زدن را با او تجربه نکردم

برایش شعری از باران نسرودم و نخواندم

فقط مثل همیشه دلم بی تاب است و بی قرار

او مرا با خود به جایی نبرد

ولی من او را در قلبم جای دادم

روی نفس هایم

همراه نبضم

آری او نفس من بود بی انکه کنارش باشم

من با او به بهترین رویاها سفر کردم

من بی او هنوز هم دلتنگش هستم

او فریادم را پاسخی نداد و من در حال سکوت جان دادم

روزی هزار بار از نگاه و چشم او افتادم و برخاستم

از ارتفاع زیاد و نتوانستم از جای برخیزم

من دلتنگ محبوبی هستم که باد خاطراتش را هم برد.

من عاشق همانی بودم که هیچ غروب جمعه ای از دلتنگی ام نپرسید

من دلداده آن عشقی هستم که با او در هیچ خیابانی راه نرفته ام

سنگ فرشی هیچ خیابانی نگاه او را به خود ندیده است و من

همچنان بی او دنبال رد پایش در ساحل گشته ام

من بی او هم چنان غرق دلتنگی ام و فضای سینه ام پر از دلتنگی است.

من بی او هیچ خاطره ای ننوشتم و او هم از من هیچ یادی به خاطر ندارد

 

امیدوارم از عکس نوشته لذت ببرید