عکس نوشته فراموشی

انسانها زخم عمیق درونشان را فراموش نمی کنند

عادت می کنند

که چگونه التیامش ببخشند

درمانش  کنند

مجبورند درمانش کنند

وگرنه نابود می شوند

زخم کهنه دردش زیادتر است

کاش کسی بداند که

اندوه فراوان درون چگونه التیام می بخشد

هیچ چاره جز عادت کردن نیست

مجبوری است دوام بیاورد

و اگر به انسانها بگوید

زخمش را نمک می زنند

اندوه درون از هزار بار مردن بدتر است

نه می توانی بیرونش کنی

ونه می توانی تحمل کنی

استخوان در گلو

قورت بدهی زخم می کند

قورت ندهی خفه می کند

اندوه در دل هم این گونه است

ذره ذره آبت می کند

درد می کشی

فریاد می زنی

در درون خالی می شوی

هیچ کس نیست که فریادت را بشنود

آری کم کم به دردت عادت می کنی

بهش فکر نکنی تنها تر می شوی

همیشه کنارت هست

بی هوا هم گریه کنی او هست

آری درد را باید رفیق دانست

انسان کم کم دردها را ردیف می کند

سنگین ترین را برای شب نگه می دارد

و سبک ترش را برای روز

اما سنگین تر که باشد بیشتر عادت می کنی

کم کم همدمت می شود

با او حرف می زنی

و او هم هر لحظه کنارت می ماند

و تو همچنان تنهایی

عاشق

بی صدا

و پر از درد

امیدوارم از این عکس نوشته لذت برده باشید