عکس نوشته دو راهی دل

نهایتا دل به جایی می رسد

که دو راه بیشتر ندارد؛

یا باید خون شود

یا سنگ

دل من روزگاران سختی به خود دید

زیر پای نگاه کن اینان له شد

خون شد

سنگ شد

درد کشید

اما هیچ وقت فقط با کسی بد نکرد

این روزها مردم یادش دادند

که اگر ساده باشد باید گول دیگران را خورده

باید منتظر بماند

ساده که باشد همه فکر میکنند احمق است

ولی وقتی فریب و حقه بازی را پیشه گرفت

همه دوستش دارند

دل من یاد بگیر

که مانند خود مردم باشی

پر از دورنگی و سرشار از فریب

من خودم را و دلم را خوب می شناسم

روزی خواهد رسید که از این درد های سخت

جان به در ببرد و سنگ شود

می دانم دیگر برای کسی خون نخواهد شد.

آری اگر دلم را خون کردید بدانید که شما کردید

بازی اش دادید

منتظرش گذاشتید

چشم هایم را گریان کردید

دل مرا تنگ کردید

در کوچه های تنهایی رهایم کردید

زیر باران بی سرپناه ماندم

درسرمای زمستان نفسم به تنهایی افتاد

هر چه کردید

شما کردید

دل من یاد بگیر که دیگر خطا نکنی

به این مردم ستمکار وفا نکنی

شما کاری کردی که سراپای وجودم خون شد

درد کشیدم

هجران دیدم

بی وفایی دیدم

نگاه تلخ و هزاران هزار درد دیگر

اینها همه درد دل من است

دل من صبور باش

امیدوارم از این عکس نوشته لذت برده باشید.