عکس نوشته یاد عشق

ما دو پیرهن بودیم روی یک بند

یکی را باد برد

دیگری را باران هر روز خیس می کند

تو ان نیمه گم شده منی

که تو را گم کردم در کوچه های انتظار

جایی که هیچ کس منتظرم نیست

من عاشق بودم

در حوالی کوچه تو

و تو همچنان مرا تنها گذاشتی

در روزهای تلخ و تکراری

من بی کس و تنها به دنیال تو بودم

اما تو

من همچنان از تو دورم

در حوالی طوفان تو را گم کردم

من بی خود شدم

تا تو را بیابم

من خود سوزی کردم

اما تو را نیافتم

من در یاد تو جاماندم

خسته ام از این تکرار

از روزهای تلخ

فقط نام تو را بر زبان دارم

که روزگاری بودی

و حالا در کنارم نیستی

بگذار

بمانم و یاد تو را در خود پرورش دهم

من یک روح سردم بی تو

فریاد از این روزهای بی تو

از باد و هیاهویش

که تو را از من گرفت

و من بی تو در کنار پاییز پرپر شدم

و نتوانستم تو را بیابم

ای داد از این گمشده هایی که به قول شهریار

نه یامان ده بو ایتیکلر

یعنی چه قدر بد است که گم شده ای داشته باشی

 

امیدوارم از این عکس نوشته لدت برده باشید