عکس نوشته صبر:

هرچه دیدم و ندیدم دم برنیاوردم

دلم زیر پا له شد و شرحه شرحه ، دم برنیاوردم

سکوت سنگینم را به حساب بی احساس بودنم گذاشتند

خندیدم ، فکر کردند درد ندارم، گمان کردند بی احساسم

با هر سخنی که چون تیری به قلبم خورد ، کنار آمدم

هر که از راه رسید پتکی از زخم زبان برسرم کوبید و رفت

هر بار که طعنه ام زدند، گفتم : می گذرد

دل زخمی و بی کسم را چون چینی شکسته تکه تکه کردند

احساسات پاکم را به  مسخره گرفتند و با خنده گفتند: ناراحت نمی شود

پا به روی قلبم گذاشتند و رفتند ، صدای شکستن استخوانهایم را شنیدند و گذشتند

غرورم را هزار تکه کردند و هر تکه اش را به سمتی انداختند

من در خلوت خود شکستم ، زجر کشیدم و درد را با تمام استخوانهایم حس کردم

من نقاشی بلد نبودم اما کشیدن را خوب بلدبودم

درد می کشم، زجر می کشم

تمام سلولهای بدنم درد را حس کردند

درد زخم زبان

درد هجران

درد بی کسی

درد بی همدمی

درد سالها بی تو بودن

ابن همه را که تحمل کردم و با سکوت اشک ریختم

همه گمان کردند که احساس ندارم و انسان نیستم

نه ، من هم انسانم و عاشق

پس ازسالها زندگی با درد دانستم

ارزش هیچ حرفی  به اندازه سکوت نسیت.

 

امیدوارم خوشتان آمده باشد