عکس نوشته کتمان دلتنگی

نفست بند می آید

راه گریزی نداری

از درد به خود می پیچی

خواب نداری

قرار نداری

کسی حرفت را نمی شنود

تنها بی چتر زیر باران خیس می شوی

فاصله عشق از زمین تا آسمان است

او از کنارت به آسانی گذشت و رفت

دلتنگ بودی و سکوت کردی

نفست به شماره افتاد و قلبت به زحمت

دیگر زمان هم درمان دردت نیست

جرات حرف زدن هم نداری

دلت پر از درد است و چشمانت کاسه خون

خانه ات سرد است و بی عشق ، جان می دهی

مثل مرغ بی پرو بال ، پرپر می زنی و سر به دیوار می کوبی

کتمان می کنی همه دردت را ، سرّت را ، راز دلت را

آری فقط آرزو می کنی روزهای سخت تمام شوند و تو حرفهای نگفته را برزبان بیاوری

گذشتی و حرف نزدی

غافل از این که این سکوت تاوان دارد و تاوانش بند آمدن نفس است.

نفست به شماره می افتد و هق هق امانت را می برد

دیگر خورشید هم گرمت نمی کند و تو فقط نگاه می کنی

آری سکوت و کتمان دلتنگی امان را می برد

راهی برای رهایی نمی یابی

دردت زیاد می شود و سکوتت نمی شکند

بیا برای رهایی از این درد کهنه

سکوتت را بشکن

حرف بزن

دردت را فریاد بزن تا زنده بمانی

 

امیدوارم با دیدن این عکس نوشته سکوتتان را بشکنید