عکس نوشته شب های انتظار

به پنجره و ساعت که نگاه می کنم جز انتظار چیزی نمی بینم

تند تند ساعت را چک می کنم

تیک تاکش زجرم می دهد

کاش می توانستم از کارش بیندازم

کاش دنیا متوقف می شد

و من می توانستم از زمانم خوب لذت ببرم

آری ساعت هم درد آور حرکت می کند

به انتظار حرفی و سخنی و پیامی

هم ساعت را نگاه می کنی هم گوشی را

آرامش نداری

سکوت می کنی و خودخوری

هر بار که صدایی به گوشت می رسد

بی هوا به سمت گوشی می روی

ولی انگار فقط صدای نامبهم یک رهگذر در کوچه بود

دیگر عادت کرده ای به انتظار

صدای پای مسافران را ، همسایگان را و ..همه را خوب می شناسی

بارها و بارها به گوشی نگاه می کنی

شب را مهمان انتظاری و درد

مهتاب هم حلقه بر در نمی کوبد

هیچ کس حالت را نمی پرسد فقط خودت هستی وخیالت

رویایی شیرین از گذشته

پر از حس عجیب عشق و انتظار و

خوب که فکر می کنی می بینی

تمام عمرت شب را بیدار و در انتظار عشق بوده ای

فقط خدا می داند و خودت که بر تو چه گذشته است

آری من و رویاهایم تا ابد بیداریم شاید کسی حال ما را بپرسد

 

امیدوارم از این عکس نوشته لذت برده باشید.