عکس نوشته عشق دل آزار

روزگاری ادعا می کرد

من منجی توام

سرشار از مهر ودوستی

من زندگی تو را دوباره خواهم ساخت

من روزهای نو برایت ترتیب خواهم داد

واینک آن روز رسیده و تو نه تنها نیستی

بلکه بودنت هم دردی از من دوا نمی کند

غرق در تنهایی مطلقم

بی تکیه گاه و بی سرپناه

از تو یک تصویر کم رنگ به یاد دارم

که فقط موقع رفتن وقتی پشت سرت را نگاه کردی دیدم

من هیچ دل خوش به تو نبودم

می دانستم که از من گذر کرده ای

و انگار کسی از اول برایم نبود

و تو اروز با آن وعده های زیبا

حتی اسمم را هم به یاد نداری

خسته و بی کس و تنها

یا کوله باری از درد و غم و فریاد

روی سخنم باتوست

که از عشق هیچ نمی دانی

و از ابتدا هم عاشق نبودی

آن هم سخنان زیبا را بادبرد

و من به دنبال باد خانه به دوشم

و هنوز به یاد سخنان فریبنده تو منتظرم

اما به خود که می آیم می بینم که

تویی که روزی ادعای فراوان داشتی

حال از همه اطرافیانم دل آزارتری

دلم را می رنجانی

و هنوز هم یاد سخنان پر از طعنه تو آزارم می دهد.

بگذار راحت بگویم

حال توبرایم آزاری بیش نیستی

و به گذشته که می اندیشم

می بینم تو که روزی عشقم بودی

حال فقط

یک درد بی درمانی

امیدوارم از این عکس نوشته لذت برده باشید