عکس نوشته تا ماندن تا ابد

گفته بودی پیشم می مانی

برایم هزاران حرف می زنی

می گویی

قصه های ناب و تازه

حرفهای زیبا و قشنگ

سخنان زیبا و پر مفهوم

آری تا چشم بر هم زدم

اتفاقی نیفتاده بود

ولی چرا تو رفای

مگر ابد شده

مگر قرار مان اینقدر زود رسید

چرا جهان سرجای خودش است

ولی ابد رسیده

چرا من و تو هنوز جوانیم

ولی ابد رسیده

یعنی تو خواستی که ابد برسد

و این شد که رفتی

و من ماندم

با کلی تنهایی

درد ناگفته

آری این شد

تازیخ

زودهنگام ما

که تو یروی

و من نتوانم تو را بیابم

نمی دانم کی ابدیت از راه رسید

که تو ترکم کردی

و مرا در کوچه های تنهایی رها کردی

آری نمی دانم چه شد

که عقربه های هرز ساعت

زود تورا به مقصد می رسانند

و هر شب من می مانم و فصه های قدیمی

حرفهای ناگفته

قرار ها این قدر زود نمی رسیدند

اما

تو چگونه آنها را رساندی

که این قدر زود رفتی

زمان را هم گم کردم

و هیچ روزی در تقویمم به نام ابد نبود

ولی تو را در ان روز نیامده گم کردم

ای همه نداشته هایم تو

که روزگام را به ابد سپردی

امیدوارم از این عکس نوشته لذت برده باشید