عکس نوشته خبر مرگ

کاش برسد روزی که تو بیایی و من نباشم

برسد روزی که من مرده باشم و تو بیایی

ببینی که از من جز مشتی خاک نیست

بیا و ببین که چگونه در اندوه نبودنت پریشان بودم

تو نبودی

من بودم

حال تو هستی ولی اثری از من نیست

این است حا ل روزگار

که یکی می آید و دیگری می رود

می رسد روزی که همه روزخایت حسرت من باشد

یادت هست که آرزو می کردی نباشم

و من از خدا خواستم که خبرم را بیاورند

و تو راحت شوی

و من بمانم و حسرت روزهای رفته

و خواهد رسید روزی

که از حسرت درد بکشی

زجر بکشی

و حرفی برای گفتن نداشته باشی

و کسی نباشد که حرف هایت را بشنود

و آن روز دیر نیست

که خبرم را بشنوی و فقط نگاه کنی

و گریه کنی

خواهی دید که دنیای تو هم تمام شد

و آنجاست که من تمام حرف هایم را برای تو خواهم گفت

اما نه با زبان

بلکه با زبان حال

همه گریه خواهد کرد

و توخلاص از نبود من

اما دلت شیون است

نفست تنگ

و هزاران نقطه کور در دلت

امیدوارم از این عکس نوشته لذت برده باشید