عکس نوشته دلنتنگی

دلم برای روزهایی که خودم بودم تنگ شده

روزی که هوای هیچ کس در دلم نبود

روزگاری که راحت می خوابید

روزکاری که شب و روزم از آن خودم بود

دیگر ان روزها نیستند

و من غرق توام

روزهایم سرد و بی روحم

آری من دیگر روز خوش ندارم

هر روزم درد

ناله

فریاد در گلومانده

دلم می خواهد برگردم به روزهای گرم تابستان

که فقط من بودم و مادرم

و گاهی حرفهابش که نصیحت می کرد

حال مادر م نیست

من هستم و روزهای دلتنگی

بی همدمی

بی کسی

وای بر من

و دلتنگی

که راه گریز هم نیست

تنها که می شوم دعا می کنم

تا کسی از راه برسد

روزهای خوب من را به من برساند

من عاشق روزهایی هستم که کسی در زندگیم نبود

روزهای خوش و شاد که خودم بودم و مادرم

نسیم خوش صبح و چای دوست داشتنی او

اما حالا دلتنگ و بی رمقم

برای اینکه رها شوم از این دلتنگی های بی فایده

آری من برای تمام روزهای جمعه که هیچ کس کنارم نبود دلتنگم

آری برای آن روزهایی که تا شب در باغ پرسه می زدم

در پارک راحت قدم می زدم

خیلی تنگ شده است.

 

امیدوارم از این عکس نوشته لذت برده باشید