عکس نوشته آرزو

ما فقط آرزو کردیم آرزوهای قشنگ زیبا

آرزوهایی پر از بهار پر از عشق و مهربانی دوست داشتن

آرزو کردیم هیچ  دلی غمگین نباشد

آرزو کردیم هیچ سری به زانو نباشد

همه بخندند شاد باشند خوشحال

غروب های تکراری از جمع مردم برچیده شود

هیچکس دغدغه درد نگرانی بیماری نداشته باشد

آرزوهای من کوچک بود اما دلمان بزرگ

نمی خواستیم کسی حسرت چیزی به دل داشته

هر روز صبح گلها آب می‌دادیم و منتظر بهار بودیم

دعایی غیر از بهار نداشتیم این بود.

هر روز صبح بادبادک ها را به هوا می فرستادیم تا خبری خوش برای من بیاورد

به شکوفه های باغ پیامی تازه می دادیم پیامی از جنس بلور شبنم

شکوفه ها هم ما را می شناختند

برایمان خنده می زدند و یکی یکی به گل تبدیل می‌شدند

این بود دعای من و باران و بهار که هیچ دلی آزرده نباشد

هیچ کودکی نگران مدرسه نباشد

من فقط آرزو کردم نمی دانستم که چه خواهد.

هیچ کودکی نگران مدرسه نباشد

انگار من فقط آرزو کردم هیچ دعایی مستجاب نشد

کودکان همه مظطرب و نگران

مادران همه غمخوار و خسته

درختان برگ ریخته و رو به باد

شکوفه ها پرپر روی آب

این بود زندگی که من آرزو می‌کردم

اما انگار مسیر آرزوها عوض شد

من ماندم و دلی خسته با درختانی بی میوه و شکوفه های پرپر

امیدوارم از این عکس نوشته لذت برده باشید.