عکس نوشته خاطرات دردناک

انسانهای که از کنارمان رفته‌اند خاطراتی خوب و رنگارنگ گذاشتند

گروهی هم خاطراتی دردناک گریه آور و پر از زجر به یادگار گذاشتند

در برگ دفتر خاطراتم تصاویری می بینم که برایم خوشایند است

بعضی روزها خاطراتی شیرین خوش

روزهایی دیگر خاطراتی تلخ پر از نفرت و سرشار از پشیمانی

و آنهایی که رفته اند، رفتند خاطراتشان را کمرنگ تر می بینم

اما گروهی در کنارم هستند که رفتارشان اذیت می‌کند.

نگاهشان تیکه دارد

سلامشان نکته دارد

و هر بار که می بینم یا صدایشان را میشنوم

خاطراتی نه چندان خوشایند برایم زنده می شود

گروهی که می توانند حال مرا خوش کنند
  
گروهی که می‌توانند عصر جمعه مرا از دلتنگی به درآورند
  
اما این کار برایشان سخت است

  
گروهی که دوست ندارند خنده ام را ببینند
گروهی که قهوه های تلخ مرا با حضورشان تلخ تر می کنند
مردمی نامهربان ناسازگار و پر تکرار
این گروه خاطراتشان برایم دردناک تر است
چون می‌بینند که چه میکشم
می‌شنوند که چه می‌گویم و دم بر نمی‌آورد
و به راهشان ادامه می‌دهند
من هم دلم خوش است که شاید آنها مرا ندیده اند
نمی دانم
شاید مرا می بینند و
راضی نمی شوند دست از سرم یردارند.
آری این گروه خاطرات دردناکتری دارند
امیدوارم از این عکس نوشته لذت برده باشید