عکس نوشته جدایی

نشد که از دلم جدا کنم تو را

نشد که نشد

نتوانستم خودم را از تو

و تو را از خودم جدا کنم

من نتوانستم بی تو زنده بمانم

من از بی تو بودن ترسیدم

ترس برف از آب شدن است

ترس سیب از افتادن

هراس من از بی تو بودن بود

من روزی هزار بار در خیالم تو را جدا کردم

و هیچ کس نبود که جای تو را بگیرد

ومن ماندم و درد دوری تو

دوباره تو را به قلبم بازگرداندم

من بودم و تو

توبودی و دل من

من نتوانستم تو را از دلم جدا کنم

من روزی که تو را نداشتم

خودم هم نبودم

هیچ کس نتوانست جای غم شیرین تورا بگیرد

ومن ماندم و غم تو

که بی اندازه بود

که پر از سکوت بود

که پر از حضور تو بود

تو همه وجود من بودی

که گم شده بودی

ومن تو را یافتم

و رهایت نمی کنم

و روزی که خدا بود و من و تو

تو بعد خدا در دلم نشستی

و هیچ کس نتوانست تو را از من جدا کند

و من ماندم و درد تو

که اگر چه درد بود ولی شیرین بود

من تو را خوب می شناختم

ای همه وجود من

تو را در نیافتم

که که بودی

ولی دردت به صد درمان ندهم

ای عشق نایاب

من تو را

و عشق را خوب شناختم

 

امیدوارم از این عکس نوشته لذت برده باشید