عکس نوشته طلب بخشش خدا از من

روی دیوار یکی از تیمارستان ها نوشته بود:

اگرخدایی هم وجود داشته باشد

برای بخشش باید به دست و پایم بیفتد

خدایا این چه روزگاری است که برای من ساخته ای

این چه دنیای تلخی شده که من دارم

خدایا

این رسم زندگی نیست

یکی که دوستش دارم

ندارمش

و کسی که دوستش ندارم

دارمش

تو خدایا اگر چنین خواستی

من نمی خواهم

عاشقی و رسوایی

دربه دری و تنهایی

همه نوش من

اما تو ای خدای دانا در زندگی من مدیونی

که چنین سخت زندگی می کنم

دیوانه و تنها

رسوا

قفل بر دل و زبان

عاشق که بودم

کافی نبود

که از رفتنش دیوانه هم شوم

این روزهای تلخم

را به که گویم خدایا

که چنین روزهایی برایم آفریدید

خودت پاسخگو باش

خودت از من و امثال من طلب بخشش کن

خدایا تو خواستی من دیوانه شوم

خدایا تو خواستی که من این چنین زجر بکشم

خدایا تو خودت نجاتم بده

وگرنه خودت می دانی و دردهایم

خدایا از من و روزگارم همه شرم دارنذ

خودت پاسخ بده

خودت کمک کن تا در درماندگی نمانم

خدایا طلب بخشش من و تو سر به سر

تو نبخشیدی

من هم نمی بخشم تورا که چنین روزگاری دارم

امیدوارم از این عکس نوشته لذت برده باشید