رو پیشونی خیلیامون
عکس نوشته انسان ویران روی من باید بنویسند انسان ویران تو که همه چیزت را دادی ولی هیج چیز نداری باید روی پیشانیت بنویسند که این انسان داغون از عشق است ویران است بی همه چیز است کسی ندارد که حتی حالش را بپرسد اگر…
از رفتن ها دلگیر نشو
عکس نوشته رفتن اگر کسی می خواهد برود بگذار برود او هوای رفتن دارد نرود فضای دلت آلوده می شود اگر نرود روحت را خسته می کند آسوده باش از رفتنش اگر نرود نفست را می برد او لیاقت ندارد، باید با مثل خودش باشد…
آرامش خودتان را
عکس نوشته آرامش برای آرامش خودتان ارزش قائل شوید از نبودن کسی بی خواب نشوید مخصوصا اگر قدر محبت را نمی دانند انسان جماعت فراموشکار است حرف را نه محبت را زود فراموش می کند هرچه قدر هم که خوبی کنی تا یک بار انجام…
میگفت : ی زن وقتی دلتنگ میشه
عکس نوشته سکوت زن زن وقتی دلتنگ می شود سکوت می کند سر حرف را هم باز نمی کند سر جنگ باز می کند تلفن جواب نمی دهد با تو چای نمی خورد بیرون نمی آید تنها می شود تا حرف بزنی می پرد رویت…
بغلم کن
عکس نوشته آغوش تمام وجود م سرشار از غم است در آغوشم بگیر تنهایی ام را درک کن من لبریز توام بی صدا بی کس غرق در حس نبودنت برایم روزهای خوش رفته را تعبیرکن مر بفشا روی سینه ات بگذار گرمای وجودت آرامم کند…
چه قدر خوبن این دخترایی که می گن
عکس نوشته دختر توانمند بعضی دخترا آنقدر توانمند هستند که خودشان تمام کارهایشان را با عشق انجام می دهند همدم تنهاییشان فقط چای و کتاب و قهوه است خودشان می روند می آیند فقط غرورشان زیاد است فقط کمی محبت می خواهد و امید حرف…
شب ها شجاع ترین آدم دنیا هم
عکس نوشته حرفهای ناگفته حرف زیاد است اما کسی جرات گفتن ندارد هیچ کس نمی تواند حرف دلش را راحت بر زبان بیاورد هر حر ف را هزار بار مزه مزه می کند با خود تا سرحد فریاد زدن می رود اما جرات ندارد بازگو…
خدا نگهدار پاییز
عکس نوشته پاییز خدا نگه دار پاییز هزار رنگ خدا حافظ ای همدم تنهایی من برگ هایت را دوست داشتم نمونه های زیبایی از غم و عشق و خدا آری من همان تنهای بی کسم تو هم رفتی پاییز تو هم یک بهاری که عاشق…
تنها ترین حالت انسان
عکس نوشته تنهایی محض همه چیز روزی درست خواهد شد آن روز حتی زغال هم نیست که کسی سیاهیش را ببیند و من تنها و بی کس خودم را دلداری می دهم که نگران نباش حتما طوری می شود حتما کسی می آید که کمکم…
کاش می شد وقتی اخوان ثالث
عکس نوشته انتظار بی پایان من سالهاست منتظرم پشت کوچه بن بست حوالی کوچه قدیمی که تو را دیدم همان جا روی سکوی سنگی سر کوچه بهار اتگار کسی ندید که من هستم هر چه منتظر شدم کسی نیامد نبود من بودم و تنهایی من…