عکس  نوشته هیچ وقت باورم نمی شود که :

هیچ وقت باور نمی کنم کسی که نفس هایم به نفسش گره خورده بود، رهایم کند.

من نفسم را به تاب مویش بسته بودم ، هر طرف که باد تابش می داد من بودم.

هیچ گاه ندانست که من بی یادش در عذابم و او با زنده بودنم در عذاب بود.

من به یاد او در ساحل خیالم ، روی شن های ساحل رد پای خیالش را دنبال می کردم و او در خواب ناز بود

به بال بادبادک ها خاطره اش را بستم و به قاصدک سپردم که هر جا دیدی ، بگو عاشق دل خسته ات سلام داشت.

من در حال و هوای نگاه تو تا عمق تابلوی نقاشی چشمانت رفتم ، اما فقط  نگاه تلخ تو را دیم که می گفت چرا هستی .

هیچ وفت گله از نبودن نبود، من فقط هوای تو می کردم و تو به هوای دیگری غرق شادی

باور نمی کنم که از ارتفاع زیادی از چشمت افتادم و خرد شدم و تکه هایم را باد برد

هیچ وقت نشد که تو در خیالم پرسه بزنی و من خواب باشم، خیالت خوابم را هم  از من گرفت.

به من گفتی خیالت تخت ، و خیال تخت من  راهی شد برای رفتن به سوی دیگری

هنوز پرسه زن کوچه تنهاییم و در کوچه پس کوچه ها نامت را روی نگاه رهگذران هک می کنم.

 

 

امیدوارم حال دلتان را بهتر کرده باشد.