عکس نوشته عشق بیهوده

روزگاری دل را به تو سپردم

غرق امید و آرزو

سرشار بودم از عشق و هیاهو

پر از حس دوست داشتن تو

من غرق در لحظه های تو

پر از خاطره های با تو بوددن بودم

ثانیه ها را به نام تو رقم می زدم

تو غرق خودخواهی و من دنبال تو

تو رویا بودی و من غرق حسرت

طاقت این همه درد ندارم

که برسم به این سخن که

ای کاش تو را نمیدیم

و حال به این خط قرمز رسیده ام

که چه لحظه های شیرینی را تو به کامم تلخ کردی

آری تو با تمام وجود آرامشم را از من گرفتی

همه روزها را برایم تیره کردی

من به چشم تو یک ابزار، یک نردبان

یک مهره سوخته

یک رهگذر

یک عابرکه کاش نبود

یک مسافر که دیر یا زود باید پیاده شود

دلم پر از احساس سوخته و غم گذشته است

کاش زمان برگردد، کاش انتخاب با من بود

کاش کسی بود که نام تو را از ذهن من پاک کند

و ای کاش دفتر روزگار به گذشته ورق بخورد

یا باد آن را به سوی گذشته ورق بزند

ای کاش و ای کاش

همیشه ترس و هراس نبودنت مرا زجر می داد

وحال دیگر یک موج بی تاب نیستم و آرام در ساحل غربت

منتظر تو و امثال تو نیستم

آری به تو باز سلام می کنم اما باور دارم که در گذشته هم بیهوده دوستت داشتم

 

آری دلم را یاد دادم که بعد از این دوست داشتن را هم حساب و کتاب کند.

 

امیدوارم با دیدن این عکس نوشته گذشته را فراموش کنید