عکس نوشته اجبار

ما آن طور که دلمون خواست زندگی نکردیم

هر طور که نگاه مردم اقتضا کرد، زندگی کردیم

هیچ کس نفهمید چه می خواهیم

فقط ترس از حرف مردم

فقط ترس از قضاوت

ترس از تهمت

مردم تعیین کردند چه طور زندگی کنیم

نه عشقی

نه دلداری

فقط اجبار به هم خانگی

کسی را که دوست داشتیم نبود

کسی که بود هم درد نبود

همه اجبار بود

کسی را که نداشتیم دوست داشتیم

حتی جرات نگاه کردن به عکسش هم نداریم

با کسی هم خانه ایم که دیگران تعیین کردند

خوب و بدش هم با دیگران

اجبار در نفس کشیدن

در رویاها

بزرگترین شکنجه بود که دیدیم

هنوز هم کسی نمی داند چه زجری دارد

دوست داشتن به اجبار

نفس کشیدن با نیزه

و دل دادن در تاریکی

هنوز هم راه گریزی نیست

نه می توانی دلتنگ باشی

نه میتوانی در یک خیابان قدم بزنی

ونه می توانی برای دیدارش راه کج کنی

اختیار دلت

خودت

آینده ات

راهت

همه به دست اجبار مردم است

همه عمر خود را ازنگاه مردم دزدیدم

تا مجبور به توضیح نباشم

ولی این مردم بودند که مسیر را برایم کج کردند

تا ازمن توضیح بخواهند

ومن هنوز در یک کوچه در انتظار بهارم

و هنوز هم مجبور به زیستنم

و کسی نمی داند که زندگی نکردن یعنی چه

وقتی لذت نبری از زیستن

 

امیدوارم از این عکس نوشته لذت ببرید