عکس نوشته آرزویی محال

چه رویا ها با خود داشتم

تو باشی و من باشم

سودای تو داشت سرم

بی تو نفس کشیدن را هم تصور نمی کنم

تو را چون یک گل در فضای سینه پروراندم

به تو رسیدن خیال است و رویا

اگر تو نباشی دنیا یی نخواهد بود

خیالی، رویای، تصوری

نمی دانم

با تو بودن خط یک ورق قدیمی در تاریخ

خط سرخ یک خاطره در مه

نازنین محبوب من

با تو بودن چو شعر زیبای حافط

ماندگار

جاوید

سبز

مانند یک ستاره در دوردست ها

یا خیالی سبز در کوچه های دور افسانه ها

آری با تو بودن رویای شیرین باغی در دل کوه

میوه تازه رس

نوبر

در باغ گیلاسی قدیمی

شکوفه های بهار نارنج

در زیر در ختان نارنج

انبوه شکوفه های گیلاس بهاری

صورتی

سبز و قشنگ

جاودان

ماندگار و صمیمی

با تو بودن آرزوی خاص قدیمی

مهربان

نازک و دلبر و با وفا

می دانم سخت در اشتباه است دلم

ولی دل زبان نمی فهمد

می خواهد

دل است سنگ نیست

جدا شدن و رفتن هم نمی داند

عاشق یک نگاه و خنده و بی ریاست

می دانم که شدنی نیست

ولی هم رفتنی نیست

می ماند تا شاید راهی بیابد

آری این آرزوی محال است

اما گاهی همین آرزوی محال شدنی است

 

 

امیدوارم با خواندن این عکس نوشته حال دلتان خوب شود