عکس نوشته خستگی

خسته ام از روزهای تکراری

جمعه های بی پایان

فنجان های قدیمی

خسته ام از بی کسی

درمانده ام

سینه ام صحرای دلتنگی

نگاهم غرق دنیای ویرانگری

آری خسته ام

بی کس و تنها و بی هم نفس

من از این روزهای بی تو خسته ام

عصرهای یخ زده

شب های بی مهتاب

روزهای دراز انتظار

آری من از این دنیا

خسته ام

غرق در نگاه بی نور معشوق

آری من از این همه تنهایی خسته ام

از آمدن هایی که سراب شدند

فرصت هایی که باز نگشتند

آری من از این همه غربت خسته ام

غرق تمنای نگاه توام

بیا تا از این همه ستم برهم

رها شوم

بال و پر بازکنم

قد بکشم

مثل فاخته در بهار

جان بگیرم

بیا ای درمان من

بگذار همه خستگی به در شود

بتاب مهتاب من

من از این همه فریاد خسته ام

ممن از این همه بیداد خسته ام

ای نور بی پایان

بیا

تا ظلمت دلم به نور حضورت روشن شود

بیا ای خلاصه همه خوبیها

سینه ام غرق تماشای تو شد نیامدی

هنوز سینه بیابانیم منتظر یک قطره باران است

بیا

تا بهار شود

دوباره تازه شود

نو به نو

عشق من به تو

جوانه بزند

بیا و شب را از در به در کن

ناقوس روز بزن

بیا

امیدوارم از این عکس نوشته لذت برده باشید.