عکس نوشته حال خوب

تو با من چه کرده ای

که می ترسم بیایی و حالی برای خوب بودن نباشد.

من داغونم

پر از حس عجیب

سرشار از غم دیرین

و پر از نفس گیر تو

من از خودم هیچ به یادم ندارم

ولی تو مرا خانه به دوش کردی

پر از ناله های دردناک

سرشار از عشق

بودم

اینک تمام وجودم پر از تو شده

آری می ترسم تو بیایی و من توانی برای ادامه نداشته باشم

نفسم به شماره بیفتد

و کسی نباشد که دردم را درمان کند

تو مرا به جنون رساندی

عشقم را به تاراج بردی

و از من یک مرده متحرک ساختی

با دنیایی آرزوی انبار شده

و این شد که یک عشق فرسوده و جامانده شدم

تو با من کاری کردی موهایم سفید شد

موهای جو گندمی شد

ولی عشق تو از یادم نرفت

من از هزاران روز تو را به یاد دارم

که می گفتی دوستت دارم

و حال یک عاشق خسته ام

که هیچ به یاد ندارم

که کی عاشقت شدم

فقط می بینم که درد دارم

و همچنان عاشقم

دردی بی درمان

که به هر دلیل درمان نداشت

من از روزی که تو را دیدم

دانستم که عمرم تمام شد

و به قصه ها پیوستم

تو با من چه کردی

امیدوارم از این عکس نوشته لذت برده باشید