عکس نوشته جدایی

مرا کجا رها کرده ای

که پیدا نمی شوم بی تو

من بی تو در کوچه های غربتم

غرق در درد و هجران و بی کسی

تو مرا در میان غربت و تنهایی رها کردی

بی انکه راه را بدانم در شهری دور و در غربت رها شدم

و تو انگار نخواستی که من زندگی کنم

غرق در سالها هراس و تنهایی

من ماندم و یک دنیا تنهایی

با کوله باری ازخاطرات شکست خورده

که یاد تو را در من سوزاند

تو مرا در شهری اندوهناک

و غرق در بی هم نفسی

در انتهای باد رها کردی

و من ماندم و سکوت درد ناکی که

فقط تو می توانستی بشکنی

این روزها را که فکر می کنم

بی تو نفسم بند می آید

تا به خانه برسم

راه را گم می کنم

و چنان غرق در خودت و خودم می شوم که

فردا را هم ازیاد می برم

و خودم را در یک کشتی بی ناخدا می بینم که

در دریای متلاطم گم شده است

من در میان این روزها که بی تو رها شدم

خدا را یافتم

که دست رها شده من را رها نکرد

و روزی هزار بار نام تو را صدا زدم

ولی فقط خدا صدایم را شنید