عکس نوشته پریشان شدن

هرکه از راه رسید

درد مرا زیاد کرد و رفت

برایم دردهای قدیمی را به جا گذاشت و رفت

روزهای خوبم را به تاراج برد

هزاران درد را بر کوله بارم ریخت و رفت

درد ها و زخم های کهنه را از سرم باز کرد

اندوه روزهای سخت را فزود

من نردبانی شدم تا او برود

و من در اوج که بودم سقوط کردم

هزاران بار فریادم را به سوی تو روانه کردم

ولی تو نشنیدی

سخت ترین روزها را تو رقم زدی

روزهای تلخ جدایی

اندوه ریختن کاخ امید

همه را تو از من دریغ کردی

و خواستی که در به در و ناامید شوم

من روزی که تو رفتی و سایه ات ماند را فراموش نمی کنم

تو پریشانی را برای من  خواستی

و روزی هزار بار درد را زیاد کردی

و من فقط سکوت کردم

و تو ندانستی

که چه می کشم

و چه می کنم

و کجایم

درد من سودای تو بود

و عشق تو

اما تو فقط پریشانی را برایم خواستی

درد قدیمی

سخنی دردناک

و حرف های ناگفتنی

که از پریشانی تو برایم مانده بود

من روزی که تو رفتی

عشق را بوسیدم و کنار گذاشتم

تا خودم باشم و تو

و هزاران بار

درد سخت و فراوان را در دلم نهادی

امیدوارم از این عکس نشوته لذت یرده باشید