عکس نوشته دیوانگی

چون ندارم با  خلایق الفتی

خلق پندارند ما دیوانه ایم

من از این مردم بریدم

تا بدانند لایق هم صحبتی نیستند

من آنان را لایق دوستی نمی بینم

آنها هم در عوض مرا دیوانه می دانند

معامله خوبی است

بگذار فرض کنند

من دیوانه ام

اما من دیوانه خودم بودم

کسی ندانست دیوانگی من از سر نخواستن مردم است

من روزهایی که انها برایم ساخته اند دیوانه شدم

روزی که هیچ کس ندانست

من کجا می روم

کجا می آیم

آری من از دست حرف ،نگاه

کلام

پوزخند مردم

دیوانه ام

هیچ کس ندانست

که من چرا اینگونه ام

دردم را که پنهان کردم دیوانه شدم

روزی هزار بار

در خود شکستم

تا دل را درمان کنم

تنها راه درمان من دیوانگی بود

من روزی هزار بار در تو خودم را دیدم

وقتی نبودی

خودم را به دیوانگی زدم

ای همه فریادم

من روزی هزار بار دیوانه شدم

تا از دست خلایق در امان باشم

روزهای من تلخ

سخت

بی همنفس بود

اما دیوانگی در من راه ساخت

تا خود را خوب شناختم

ای همه هستی من

بگذار یک راه بیابم

راهی که به جنون ختم نشود

آری من با عشق تو به جنون رسیدم

من می دانم

که دیوانگی با این مردم بهتر است

 

امیدوارم از این عکس نشوته لذت برده باشید.