عکس نوشته مغرور

حال و روزم مثل مغروریه

که تو جمع گریه می کنه

روزگارم  خوش نیست

مثل یک اعدامی که می داند

هیچ راهی برای زنده ماندن ندارد

روزگارم شاد نیست.

داغونم

یک مرده متحرک

که از من هیچ نمانده

فقط دردی که درمان ندارد

من از روزهای تلخ

باقی مانده ام

زخم های کهنه ای که تازه سر باز کرده اند

از روزهای تلخ خودم

جز من زخمی چیزی برجای نمانده است

من از زندگی هیچ روز خوشی به یاد ندارم

فقط درد کهنه

که با خودش

خاطرات سوخته حمل می کند

اری من از زندگی

جز شکست به یادم نیست

هنوز با تنهایی در جنگم

چرا مرا تنها رها کردی

من مانند یک بیمار روحی

حتی در میان جمع گریه می کنم

خاطراتم هیمه من هستند

و مرا داغون می کنند

من از خودم جز خرمن سوخته به یاد ندارم

یادم در یادها رفت

و خودم یک نابود شده قدیمی

که مردم جز یادی کم رنگ از من به یاد ندارند

مرا با خود بردی

به دنیای نابودی

به سکوت شکسته پرواز نیمه کاره

من جز یاد اوری روزهای گذشته هیچ به یاد ندارم

من از رابطه های قدیمی جامانده ام

مرا با خودت تنها رها کردی

یادت دیوانه ام کرد

و تو همچنان نیستی

تا یادم کنی

 

ایدوارم از این عکس نوشته لذت برده باشید.