عکس نوشته زخم کاری

فراق تو زخمی کاری به تمام وجودم زد

نتوانستم قد علم کنم

همه استخوانهای تنم در هم شکست

روزم همه شب شد و روزگار نداشتم

بی تو بودن مرا بی همه چیز کرد

من از بودن ها و نبودن ها فقط نبودن را دیدم

از داشتن ها و نداشتن ها همه سهم نداشتن بود

همه دنیای نداشته ام تقدیم تو باد

تو از این روزها هیچ نمی دانی

من ماندم و یک غروب سرد و پر از درد

با یک کوله بار سنگین از دردهای قدیمی

که هیچ وقت سر باز نکرد

دلم ترکید

درد کشیدم

فریادم را هیچ کس نشنید

من در سکوت مطلق بودم

فقط گریه هایم را

مهتاب قاب گرفت

تا در نبودش

در شبهای ظلمت زده شب از تنهایی من دفاع کند

آری زخم کاری تو همه وجودم را سوزاند

قطعه قطعه شدم

تا غزلی ناب از خودم و تو ببافم

اما درد این دمل نگذاشت من نفس بکشم

همه عمرم به بطالت گذشت

تمام عمرم تو نبودی

اما غم هایت بود.

حضورت کم رنگ بود

اما غمت بر عکس بی وفایی تو

کنارم بود ولی تو نبودی

آری هرچه کشیدم از خودت بود

تو را با تمام وجود پرستیدم

ولی تو انگار ندانستی

هیچ زخمی اندازه غم دوری تو بر پیکر من ننشست.

امیدوارم با خواندن این عکس نوشته حالتان بهتر شود.