عکس نوشته حال خوب

بعضی مواقع خودمون دوست نداریم حالمون خوب بشه

چون درد اخرین نفطه اتصال به چیزی است که از دست دادیم

گاهی از درد زیاد هم لذت می بریم

چون می دانیم یادگار دوست است و درمانش

برای این هیچ وقت دلمان نمی خواهد حالمان خوب شود

فریاد تنهایی و درد سر می دهیم

اما نمی خواهیم رها شویم

دلمان می خواهد در درد بمانیم

سکوت کنیم و در گذشته سیر کنیم

از فرداها بی خبر شویم

گذشته را پرستش کنیم و درد بکشیم

کسی نمی تواند حال ما را خوب کند ما باید خودمان بخواهیم که حالمان رو به راه شود

روزها در غم و شبها در تنهایی

سپری می شود

کسی نمی تواند سخنی از ما کم کند

یا دردی زیادکند

این من هستم که باید حالم را خوب کنم

انگار این درد هم مبارک است و لذت بخش

هربار که درد می کشم انگار در کنارم نشسته است

ما این درد را حلقه اتصال با عشق می دانیم

می دانم که این عشق تمام شد ولی همچنان در گذشته و  با درد سیر ابدی می کنم

این روزهای درد را خوب سپری می کنم

ولی حاضر به اتمام درد گذشته نیستم

من روزهای تلخ را تمام کردم

ولی از عشق نتوانستم بگذرم

امیدوارم از این عکس نوشته لذت برده باشید