عکس نوشته حسرت

ی روز خاک قدر بارون می دونه

ولی اون روز دیگه بارون نمیاد.

یک روز که عشق را آزار دادی رفت

روزی که اشکش را درآوردی

روزی که تنهایش گذاشتی

روزی که به گریه هایش های های خندیدی

روزی که با اشک التماست کرد

دلتنگی اش را مسخره بازی نام گذاشتی و

آری روزی می رسد که به همه رفتارها و کارها حسرت بخوری

آن روز دیگر دلی و عشقی و نفسی نیست

و دلی مانده و یک دنیا حسرت

روزی که گرمای انتظار و حسرت همه روزگارت را گرفته

به دنبالش خواهی رفت

واو دیگر نخواهد امد

رفته و در دنیای جدیدی سیر می کند

می رسد روزی که در حسرت همه چیزت را نابود شده ببینی

و مثب تشنه ای به دنبال آب باشی و کسی ندانی که کمکت کند

روزی هزار بار در آتش غم دوری بسوزی و گریزت نباشد.

ان روز نه عشقی هست و نه امیدی

و تو در حسرت روزهای رفته خواهی سوخت

می گذرد از همه روزهای خوش و رفته

و برای خودش زنگی دارد.

روزی که قدرش را می دانی دیگر اویی نیست

و تو در حسرت درناهایی

و تو مانند یک خاک به دنبال آب هستی

اما آبی نیست و نیست

امیدوارم از این عکس نوشته لذت برده باشید.