ماه: آبان 1400

حالمان داشت خوب می شد

عکس نوشته حال خوب تازه قایق پر تلاطم ذهنم آرام شده بود تازه برای خودم بودم و سراغ کسی را نمی گرفتم تازه یاد گرفته بودم که خودم باشم دیگر منتظر پیام و حرف و زنگ نبودم انگار تازه پوست اندازی کرده بودم هوای کسی…

از شما چه پنهون ما هنوز نمی دونیم

عکس نوشته حس دوست داشته شدن ما هنوز نمی دانیم که این حس زیبا چیست ما همیشه عادت داریم ،دوست بداریم برای دیگری نفس بکشیم برای دیگران از خواب بیدارشویم نمی دانیم اگر کسی ما را دوست بدارد، دنیا چه رنگی خواهد بود و یا…

چه قدر خوب میبود قلبی را

عکس نوشته عشق بی توقع کاش کسی باشد که برای حال من نگران باشد کسی که فقط نگران حس خوب من است کسی از جنس مردانگی ،از تبار گذشت که فقط خنده من حالش را خوب کند عشق بی توقع که نه دنبال دنیا باشد…

نکند دست کسی دست تورا

عکس نوشته دلهره رویای تلخ و پر دردی است که نکند کسی دست تو را لمس کند حتی خیالش دیوانه ام می کند دیگر امیدی به این قلب نیست ترس از بی تو بودن ترس از رفتن در یک غروب سرد پاییز ترس از بی…

حس اینکه آدم مورد علاقت کم کم

عکس نوشته حس عشق در دلت غوغاست چه اتفاقی بین ما افتاده چرا در دلم شوری برپاست حس عجیب و غریب که مبهم است با خودن هزار بار مرور می کنی که چرا دیگر مثل گذشته نیست جوابت را به موقع نمی دهد بهانه گیر…

خیلیامون به ی نفر که بتونه

عکس نوشته ترک گذشته کسی باید بیاید که از جنس آینه و آب باشد کس که از آفتاب جلوتر باشد عشقی از تبار دریا سرشار از زندگی پر از روح بلند زندگی نیلگون مانند زلال دریا آری کسی باید باشد که به من زندگی نوین…

خودمون به آدما یاد دادیم که

عکس نوشته زجر وقتی عاشق می شوی تمام لحظه هایت درد است دنبال کسی هستی که حرف بزنی یک همدم و همراه که خوب حرفت را بشنود عشقی که سر به روی شانه هایش بگذاری همدم خستگی هایت شود از شیشه شکسته دلت استقبال کند…

باید رها کرد که دیگران چه گفتند

عکس نوشته رهایی این روزها مردم همه درد دارند و گرفتارند همه در بحران و سر در گمی هستند هیچ کس در کشان نمی کند همه در کوچه پس کوچه های غربت درگیر غمند به هم که می رسند خوبند اما در کنج تنهایی خویش…

هیچ وقت باورمان نمی شود که

عکس نوشته بی ارزشی می دانم که بود و نبود من خیلی تفاوتی ندارد من به این ثانیه های تلخ و تکرای عادت کرده ام که به یاد تو ثانیه ها را بشمارم که برای تو گلدان یاس بکارم که برای تو دفتر خاطره بنویسم…

با فکر کردن به گذشته

عکس نوشته گذشته گذشته دفتری بود که بسته شد خاطراتی بی رنگ بهاری که پاییز شد گذشته را که ورق بزنی از تو چیزی نمی ماند دلت شرحه شرحه می شود و طبق طبق خون به چشم خواهی داشت کفش گذشته را از پایت در…