عکس نوشته رسوایی

انسانها منتظرند تا لب بگشایی

حرف بزنی

و خودت را اظهر کنی

بعد دوره می افتند

و جار می زنند

که چنین و چنان

و تو هم حرفی برای گفتن نداری

خودت را پیش گسی نشان نده

ساکت باش

حرفی په زبان میاور

سکوت کن

این مردم برای هر چیزی حرفی برای گفتن دارند

به هوای بارانی می گویند خراب

به هوای عشق هم می گویند دیوانگی

منتظزند

بپوشی

نپوشی

یخوری

بخوانی

باشی

نباشی

همه جا هستند

و تو مجبوری کنارشان باشی

تا رسوایت نکنند

با آنان همراه نشوی

دیوانه ای

همراه شوی

رسوایی

و انجاست که می بینی همه منتظرند

که تو را به همه بفروشن

پشت سرت حرف بزنند

به راه رفتنت

لباست

نگاهت

سلامت

همه چیز کار دارند،

و تو هم مجبوری

که باشی

و بمانی

زندگی کنی

نفس بکشی

روبه رویت صف می کشند

از قدت

وزنت

ازدواجت

همسرت

ماشینت

می پرسند

حرف که تمامی ندارد

بعد می گویند

دوستش داری

بهتر نیست ادبش کنی

بهتر نیست نباشد

و هزاران امای دیگر

که در ذهن دارند

و به روح وجسم تو تازیانه می زنند

و تو

همچنان ساکتی

و منتظری

که راهی بیابی

از دستشان رها شوی

این است قانون

مردم

امیدوارم از این عکس نوشته لذت برده باشید