عکس نوشته زخم بی درمان

ختم کلام دوست داشتن اونجاکه جناب مولانا می گه

من زخم تورا به هیچ مرهم ندهم

این چه زخمی است که درمان نمی خواهد

و چه حس عجیبی است که هیچ وقت از سر من کم نمی شود

درد که تو به من داردی

عشقی که تو به من دادی

از هر دردی شیرینتر است

زخمی عمیق

به قدمت تاریخ

و به درناکی هجران

و به ماندگاری غم لیلی

که دنیا را پر از ماجرا و تاریخ کرد

زخمی درناک و پر از حس عجیب جدایی

آری

درد تو به درناکی حدیث یوسف و زلیخاست

که هنوزم به دنیا می سرایند

اما زلیخایی در کار نیست

یوسف هم اثری ندارد

اما عشق را نمی توان از یادبرد

این حس وامانده عشق چنان عجیب است که پس از هزاران سال

هنوز لذت بخش است.

و نفل کجالس جوانان است

درد عشق را فقط با عشق درمان می کنند.

و هیچ دردی نمی بینم که زخمش درمان هم باشد

این شعر مولاناست که هم درد و هم تریاقم تویی

یعنی درد و عشق هر دو با هم هستند.

این است حدیث زندگی عاشق

درد می خواهد و درمان هم ندارد

درمان هم دردی است که هیچ کس نمی داند

 

امیدوارم از این عکس نوشته لذت برده باشید