ماه: دی 1400

هیچ وقت به خانه خالی

عکس نوشته ویرانه دل هیچ وقت به خانه ای که متروکه شده سر زده ای دلم ویرانه است و پر از گرد و خاک غم و غصه به دلم برنگرد جز ویرانه ای نمی یابی پر از اندوه غم غصه بی نور بی خورشید دلم…

جدایی آنجاست که تو

عکس نوشته جدایی کم کم با خودت زمزمه می کنی بروم یا نه امروز که امد می گویم که خواهم رفت دیگر منتظر نیستی با خودت حرف می زنی بی صدا می شوی وقتی کسی حرفت را قبول ندارد وقتی حرفت خریدار ندارد بی صدا…

وقتی کسی تو را با تمام وجود

عکس نوشته نصیحت وقتی کسی تو را با تمام وجود نصیحت می کند او ذره ذره مثل شمع آب شده تا بفهمد زندگی جیست و چگونه گذشت حرفهایش را قبول کن او تمام سلولهایش با تمام وجود درد را حس کرده اند تمام تن و…

یک روز من همه اون چیزی

عکس نوشته آرزو یک روز من هم تمام چیزهایی را که آرزو کردم خواهم داشت یعنی روزی می رسد که دیگر رویایی ندارم و خدا همه را داده ومن خوشحال و عاشق تر به دنبال هدفهایم می دوم روزی می رسد که در باغ بهار…

این حرف قورت دادنا

عکس نوتشته قورت دادن حرف روزی می رسد که این همه حرف را بیرون بریزم از سخنان تلخی که بر زبان آوردم و کسی نشنید این دل را رها کنم حرف را از زندان ذهنم بیرون بکشم این حرفهای تلخ که وجود همه را به…

و پنج شنبه می آید که یادمان بیاورد؛

عکس نوشته پنج شنبه ها هر شنبه که می آید تو را به یادم می آورد که کجایی ای همه وجود من من هر روز تو را منتظرم پنج شنبه ها را تو برایم زنده کن می دانم نیستی می دانم پر کشیده ای اما…

ما، دوپیرهن بودیم

عکس نوشته سرنوشت ما دو پیراهن بودیم روی یک بند روزی باد تند حادثه از راه رسید و جدایمان کرد هرکدام یک سرنوشت یکی به دریا دیگری به کوه یکی به دشت دیگری به صحرا آری این است زندگی ما دوتن خیس و باران زده…

هرکه آمد اندکی

عکس نوشته پریشانی هرکه از راه رسید در دلم جایی باز کرد نفسم را برید و رفت هر بار که خواستم آرام بگیرم نشد یکی از راه رسید روی دیوار ذهنم خطی کشید و رفت آری هرکه نمی توانست احساسش را باز گو کند به…

من دیگه حوصله ام نمیکشه

عکس نوشته بی حوصلگی هرکس از هر راهی که می رود خودش می داند اصراری به ماندن نیست هرکس می تواند خودش راهش را برگزیند برود یا بماند هیچ کس به اجبار کاری نکرده هرجا که عشقتان می کشد بروید من هم به راه خودم…

هر کس امیدی دارد

عکس نوشته امید هرکس که حرف نمی زند سکوت می کند گریه می کند امید به بازگشت دارد، به رفتنش عادت نکرده هستی اش رفته اما هنوز منتظر است امید دارد که بیاید دنیایش زیرو رو شود آری در اندوه مطلق است در فکر عشقی…